آن یکی الله میگفتی شبی تا که شیرین میشد از ذکرش لبی گفت شیطان آخر ای بسیارگو این همه الله را لبیک کو مینیاید یک جواب از پیش تخت چند الله میزنی با روی سخت او شکستهدل شد و بنهاد سر دید در خواب او خضر را در خضر گفت هین از ذکر چون وا ماندهای چون پشیمانی از آن کش خواندهای گفت لبیکم نمیآید جواب زان همیترسم که باشم رد باب گفت آن الله تو لبیک ماست و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست حیلهها و چارهجوییهای تو جرب ما بود و گشاد این پای تو ترس و عشق تو کمند لطف ماست زیر هر یا رب تو لبیکهاست جان جاهل زین دعا جز دور نیست زانک یا رب گفتنش دستور نیست بر دهان و بر دلش قفلست و بند تا ننالد با خدا وقت گزند داد مر فرعون را صد ملک و مال تا بکرد او دعوی عز و جلال در همه عمرش ندید او درد سر تا ننالد سوی حق آن بدگهر داد او را جمله ملک این جهان حق ندادش درد و رنج و اندهان درد آمد بهتر از ملک جهان تا بخوانی مر خدا را در نهان خواندن بی درد از افسردگیست خواند, ...ادامه مطلب
همه ی ترسها ، دلهره ها ، دلتنگی ها ، تنهایی ها و همه دردها رو خط می زنم با یه واژه !“خـــــــــــــــــــدا” آری گاهی در شتاب زندگی گوشه ای بایست و بگو :خدا تا دلت آروم بشه,تنها خدا,تنها خداست که میماند,تنها خدا برایم کافیست ...ادامه مطلب